دردسرهای پنگوئنی

 آخرین بروزرسانی: 1402/06/11

کتاب «دردسرهای پنگوئنی»، روایتِ پنگوئن‌های همیشه ناراضی‌ است...

کتاب «دردسرهای پنگوئنی»، روایتِ پنگوئن‌های همیشه ناراضی‌ است؛ پنگوئن‌هایی که نه خودشان را دوست دارند و نه اطرافیان‌شان را. آن‌ها حتی از طبیعتی که در آن زندگی می‌کنند هم بیزارند. بچه‌پنگوئنی را تصور کنید که از همه‌چیز حتی برف هم بیزار است. امکان دارد نظر او به خود و زندگی تغییر کند؟

کتاب «دردسرهای پنگوئنی» پنگوئن بی‌حال ‌و‌ حوصله‌ای را نشان می‌دهد که با چشمان همیشه نیمه‌باز یا بسته مدام در حال نق ‌زدن است. چون ناراضی ا‌ست، از گفت‌و‌گوی پنگوئن‌های دیگر هم آزرده می‌شود و به آن‌ها پرخاش می‌کند و از آن‌ها فاصله می‌گیرد. او برف را دوست ندارد؛ عنصر مهم حیات‌اش را. چون همه‌‌چیز و همه‌‌کس را بد می‌بیند، بی‌حوصله شده، پرخاشگر و طلبکار. در زمان گرسنگی به ماهی‌ها دستور می‌دهد که نزدیکش بیایند تا بتواند بدون هیچ‌گونه تلاشی به ‌‌راحتی آن‌ها را بخورد. این تنبلی و منفی‌بافی موجب شده هر روز برایش کسالت‌بارتر ‌شود. او یک روز فکر می‌کند که دیگر نمی‌تواند حتی روی آب شناور بماند و تصور می‌کند دارد مثل یک سنگ خنگ توی آب فرو می‌رود.

او همان‌طورکه درباره‌ی خود تصور می‌کند، در واقع، در آب فرو می‌رود. وقتی بدون تلاش به اعماق تیره‌ی آب فرو می‌رود و از تاریکی به وحشت می‌افتد، ناگهان با حمله‌ی یک وال قاتل و یک فُک پلنگی و یک کوسه غافل‌گیر می‌شود. او مجبور می‌شود به خود بیاید و این‌بار با چشمانِ باز و تکاپوی فراوان جانش را نجات دهد. او پس از بیرون آمدن از اعماق تاریک اقیانوس و با پشت سرگذاشتن تهدیدهای آن تاریکی، وارد مرحله‌ی دیگری از زندگی می‌شود و این‌بار با چشمانِ باز، در پی پدر و مادر و دوست و کسانی می‌گردد که بتواند در کنار آن‌ها بماند، ولی کسی را نمی‌یابد. از این رو، با تمام وجود احساس تنهایی می‌کند. وقتی مشکلاتش را فریاد می‌زند، به ناگاه، یک فُک پیدا می‌شود که او را درمی‌یابد...

در کتاب «دردسرهای پنگوئنی»، از دیدگاه فلسفی به زندگی نگریسته شده است.

کتاب «دردسرهای پنگوئنی» نوشته‌ی جوری جان و ترجمه‌ی معصومه نفیسی کتابی دوزبانه است که توسط نشر زعفران منتشر شده است.

ادمین پشتیبانی

پشتیبان سایت

دیدگاه کاربران



ورود به سیستم جهت ثبت نظر